شعری در وصف مادران عزیزمان

868 views

شعری در وصف مادران عزیزمان

شعری در وصف مادران عزیزمان

 

شعری در وصف مادران عزیزمان

جهت عاقبت بخیری و سلامتی و عافیت ایشان و آمرزش اموات صلوات

 

کسی که ناز مرا می کشید مادر بود               کسی که حرف مرا می شنید مادر بود

کسی که گنج به دستم سپرد بود پدر            کسی که رنج به پایم کشید مادر بود

کسی که شیره ی جان می مکید من بودم      کسی که روح به تن می دمید مادر بود

کسی که در دل شب از صدای گریه ی من       سپندوار ز جای می جهید مادر بود

کسی که خاری اگر پیش پای من می دید        چو غنچه جامه به تن می درید مادر بود

کسی که دور اگر می شدم ز دامنش              برهنه پا ز بیم می دوید مادر بود

ز دست دشمن هستی در این سیه بازار          کسی که جان مرا می خرید مادر بود

کنار بستر بیماریم پرستاری                           که تا به صبح نمی آرمید مادر بود

به روزگار جوانی کسی که قامت او                 به زیر بار محبت خمید مادر بود

کسی که در غم و اندوه و در پریشانی             به دردهای دلم می رسید مادر بود

گهی خشونت و تندی گهی عطوفت و مهر        نشان و مظهر بیم و امید مادر بود

غرض کسی که ز دنیا و آرزوهایش                   برای خاطر من دل برید مادر بود

یکی شکسته قفس ماند و خسته مرغی زار      که از ثری به ثریا پرید مادر بود

مرا ستاره ی صبحی که هر چه کوشیدم           شد آخر ز نظر ناپدید مادر بود

چو در گذشت”نگارنده”با تاسف گفت                که آن به راه محبت شهید مادر بود

کسى که ناز مرا مى کشید مادر بود   ***   کسى که حرف مرا مى شنید مادر بود

کسى که گنج بدستم سپرده بود پدر   ***   کسى که رنج به پایم کشید مادر بود

کسى که شیره جان مى مکید من بودم   ***   کسى که روح به تن مى دمید مادر بود

کسى که در دل شب از صداى گریه من   ***   سپندوار زجا مى جهید مادر بود

کسى که خارى اگر پیش پاى من مى دید   ***   چو غنچه جامه به تن مى درید مادر بود

کسى که دور اگر مى شدم ز دامانش  ***   برهنه پا ز پیم مى دوید مادر بود

ز دست دشمن هستى در این سیه بازار   ***   کسى که جان مرا مى خرید مادر بود

کنار بستر بیماریم پرستارى   ***   که تا به صبح نمى آرمید مادر بود

بروزگار جوانى کسى که قامت او   ***   به زیر بار محبت خمید مادر بود

کسى که در غم و اندوه و در پریشانى  ***   به دردهاى دلم مى رسید مادر بود

گهى خشونت و تندى گهى عطوفت و مهر  ***   نشان و مظهر بیم و امید مادر بود

گهى دعا و ثنا گاه ناله و نفرین  ***   بهشت و دوزخ و وعد و وعید مادر بود

غرض کسى که ز دنیا و آرزوهایش   ***   براى خاطر من دل برید مادر بود

کشید رنج ز آغاز زندگى تا مُرد   ***   کسى که خیر ز عمرش ندید مادر بود

یکى شکسته قفس ماند و خسته مرغى زار   ***   که از ثَرى به ثریا پرید مادر بود

چو درگذشت نگارنده با تأسف گفت   ***    که آن براه محبت شهید مـــــادر بود

 

شاعر : (عبدالعلی نگارنده)

 

https://samenalhojajtkd.ir/?p=2333