برای همسرم
برای همسرم
همسرم برای مداوا و معالجه از من دور شده بود برایش چنین سرودم:
همسرم ، ای نور چشمم ، نعمت پروردگار
از چه تنهایم نهادی ، بی وفا ، در این دیار؟
بی نگاهت آسمانم خالی از خورشید گشت
زودتر باز آ که نورانی کنی این شام تار
سینه ام بی تو کویری خالی و خشکیده است
همسر ، ای باران رحمت ، بر دل شوهر ببار
بی تو دنیا را دگر هرگز نمی خواهد رضا
پیش من باز آ و دنیا را همه با خود بیار
هر نفس بودی کنارم در خوشی یا وقت غم
می شوم اینک من از بهر شما خدمتگذار
گر شوم خدمتگذارت نیست باکم نازنین
غیر خدمت بهر همسر ، بهترینم چیست کار؟
خدمتت سهل است ، حتی گر بدانم خِیرِ توست…
…می روم با جان و دل از شوق تو بالای دار
منتظر می مانم اینک با دلی مملو ز عشق
تا بیایی خانه ات ، تا این خزان گردد بهار
پی نوشت :
رضا دودانگه، ماهنامه خانه خوبان، شماره ۸۴، ۱۳۹۴