دعای مستجاب!؟
دعای مستجاب!؟
در یکى از شبهاى بسیار سرد و تاریک که بر فراز تپهاى به نام کماجر، مشرف بر نوسود از توابع شهرستان پاوه بودم – نزدیک شهر طویله عراق – بعد از پایان دو ساعت نگهبانى به طرف سنگر استراحت بر مىگشتم و مسیرم از کنار سنگر فرماندهىِ تپه بود. ناگهان چشمم به فردى افتاد که در گوشهاى تاریک بیرون از سنگر ایستاده بود. دقت کردم، فهمیدم بىسیم چى است. او مشغول نماز شب بود، آن هم در شبى که نفس آدمى از سرما بند مىآمد. بى سیم چى، برادرى طلبه از کازرون به نام على بازیار بود. بعد از پایان جنگ، تصویر او را در روزنامه جمهورى دیدم. مفقود الجسد شده بود. وصیت نامهاش کنار عکسش به چاپ رسیده بود. در وصیت نامهاش خواندم که دوست دارد گمنام بماند. و چه خوب دعایش به اجابت رسید شهید علی بازیار
منبع : راوى: محمود محیط، ر. ک: گذرگاه عشق، محمود محیط، نور باران ، ص ۲۹ و ۳۰