مدح اهلبیت

256 views

مدح اهلبیت

باز در معرکه ها نوبت جولان شده است
شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است

کیست این مرد که هنگامه ی تیرش پیداست
تک سواری که فقط رد مسیرش پیداست

موج برخاسته و کوه تلاطم کرده
سر بدزدید که یک شیر تبسم کرده

آمده تا که بگیرد نفس طوفان را
آمده تا بخرد آبروی میدان را

مشک بر دوش هوای دل دریا دارد
پسر سوم زهرا چه تماشا دارد

تند باد است که می چرخد و جانکاه بود
اشهد ان علیاً ولی الله بود

چشمها مات علی باز به خیبر رفته
این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته

گره ای زد به دو ابرو و نفس بند آمد
قلعه و خیبر و در را همه را کند آورد

لحظه ی سخت نبرد است گل لبخندش
نام زهرا و علی نقش به بازو بندش

رقص تیغش چه عجیب است هنر می خواهد
دیدن حضرت عباس جگر می خواهد

هو هوی تیغه ی او وه چه شتابی دارد
پس هر ضربه به جا ردّ شهابی دارد

بعد هر ضربه ی او تازه همه می فهمند
که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند

لرزه می افکند آن دم که قدم می کوبد
سر زینب به سلامت که علم می کوبد

پای او ریخته هر کس که سری داشته است
چه خیالیست حرم را علم افراشته است

باز می اید و مشکش پر آبست هنوز
وقت لالایی آرام رباب است هنوز

آه از آن روز که می دید که لبها خشک است
مشک های حرمش بین دو دریا خشک است

رفت یک بار دگر شاد کند دلها را
تا به خیمه بکشاند یقه ی دریا را

دختری گفت فرات از لب او می آید
دلتان قرص بخوابید عمو می آید

ولی ای وای نیامد نفس گلها حیف
چقدر منتظرش بود رباب اما حیف

به کمین چند هزاری دل نخلستانند
شیر می آید و از ترس همه پنهانند

دست را بس که کریم است همانجا بخشید
حاجت هر چه که تیر است به یکجا بخشید

تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد
پدر مشک ببین مشک به دندان دارد

گرچه هر تیر خودش را به تن او جا کرد
باز هم حرمله اینجا گره اش را وا کرد

https://samenalhojajtkd.ir/?p=378